کارآفرین یک بندباز است.
در کسب و کار خود، اگر بایستی ساقط میشوی، درست مثل یک بندباز
در کسب و کار خود، اگر تند بروی ساقط میشوی، درست مثل یک بندباز
اگر آرام راه بروی، پیش از رسیدن به مقصد خسته میشوی و میافتی، مثل یک بندباز
اگر به پشت سرت نگاه کنی
اگر فقط به مقصد نگاه کنی
اگر زیاد به تماشاچیها نگاه کنی
اگر نگران خشنودی بستگانت باشی
اگر کفشت را و چوبت را و بندت را درست انتخاب نکرده باشی
اگر وسط راه پشیمان بشوی
اگر فکر باد تندی که خواهد وزید را نکرده باشی
اگر فقط بخاطر رضایت و تشویقهای یک مشت تماشاچی و آدم بیکاره بندبازی را انتخاب کرده باشی و آدم این نوع فعالیت پرهیجان نباشی
اگر ندانی که کسب و کار درخواستهایی از تو دارد
اگر ندانی که بازار رحم ندارد، مثل بندبازی که نداند جاذبه زمین با کسی شوخی ندارد
اگر ندانی یا نخواهی بدانی که لحظات سخت تنهایی و گرفتاری تو را هیچ کس درک نخواهد کرد
اگر وسط بندبازی هوس کنی بروی شنا و کنار ساحل آفتاب بگیری
…
اما یک چیز مهمتر از همه اینها هم هست
آن هم دقیقا مثل یک بندبازی
کسی به زور تو را وادار نمیکند
میتوانی آرام و راحت و بدون هیجان زندگی کنی
همه کس جرات زندگی واقعی را ندارد
ریسکهای واقعی
گرفتاریهای واقعی
شادی واقعی
هنر واقعی
مرگ واقعی
بندبازی آدم خودش را میخواهد
کاوه کشاورزی
خرداد ۱۴۰۰
تهران